خیلیها در آغوشم میگیرند و آرام میگویند من هم یک "شیرین"ام..
خیلیها در آغوشم میگیرند و آرام میگویند من هم یک "شیرین"ام...
مرسده مقیمی ـ هنگامی که با پوران درخشنده تماس گرفتیم و گفتیم قصد داریم به جای انجام گفتگوهای متداول میزگردی با حضور کارشناسان حوزهی سینما و رسانه برگزار کنیم او به گرمی استقبال کرد. این شد که همگی ساعت 12 ظهر در دفتر او حاضر شدیم و بیآنکه گرمای ظهر تابستان کلافهمان کند، گرمای بحث و گفتگو پیرامون "هیس! دخترها فریاد نمیزنند" و میزبانی توأم با مهربانی خانم درخشنده نگذاشت متوجه شویم که چیزی در حدود دوساعت و نیم زمان سپری شده است.
پوران درخشنده همانطور که در فیلمهایش خود را دغدغهمند و دلسوز جامعه نشان داده، با حرارت و دلسوزی از فیلمی که 20 سال با او همراه بوده و سالیان سال وقتش را صرف تحقیق پیرامون این موضوع کرده، سخن میگفت. او دوست داشت منتقدین و سینماگرانی که درگیر مسائل سیاسی سینما هستند کمی از سیاست فاصله بگیرید و به سینما بروند و پای بغض و فریاد دخترهای قصهاش بنشینند و باشنیدن قصهی زندگی شیرین، کامشان تلخ شود و به فکر فرو روند.
"هیس دخترها فریاد نمیزنند" شکستن بغضی فروخورده است و بیشتر از اینکه فیلمی باشد دربارهی قصاص یا کودک آزاری فیلمی است در نکوهش سکوت در مقابل ظلم به مثابه آبروداری.
درخشنده از برخی منتقدین و سینماگران دل پُری دارد اما او خوب میداند که فریادش به گوش مردم رسیده و موفقیت در گیشه، تبلیغات دهان به دهان مردمی، سالنهای مملو از جمعیت، شکستن سکوت سالن سینما با صداهای هق هق، به گوش رسیدن فریادهای از ته دل و بحثهای همهگیر دربارهی فیلم پاسخی است کافی به تلاش پوران درخشنده برای شکستن سکوت.
آنچه در ادامه میخوانید بحثی است پیرامون این فیلم با حضور سرکار خانم دکتر مهناز رونقی منتقد و مدرس سینما و کارشناس ارتباطات و سرکار خانم دکتر حوریه دهقانشاد مدرس دانشگاه و کارشناس رسانه و ارتباطات. همچنین پیش از شروع مصاحبه برای اینکه بتوانیم دربارهی نقدهای حقوقیای که منتقدین بر فیلم وارد میدانند نیز بحث کنیم از معصومه نوربخش کارشناس حقوقی کمک گرفتیم و تمامی تلاشمان را به کار گرفتیم تا جنجالیترین فیلم این روزهای سینمای ایران را که مخالفان و موافقان سرسختی دارد با نگاهی علمی و کارشناسانه و به دور از حواشی بررسی کنیم.
مقیمی: کسانی که به طرق مختلف با سینمای ایران آشنایی دارند به خوبی میدانند که ساختن فیلمهای اجتماعی با مصائب بسیاری رو به روست به ویژه اینکه آن فیلم دست روی خط قرمزها هم بگذارد. چطور شد که چنین سوژهای را به رغم تمام دشواریهایش برای ساختن انتخاب کردید؟
درخشنده: فیلمنامه بر اساس تحقیق شکل گرفت و از قصههای مستند اطرافمان بهره برد و طبیعتا روی خط دراماتیکی که بتوانیم آن پیام و نتیجهای که میخواهیم را به مخاطب منتقل کنیم.
مقیمی: با اینکه در بسیاری فیلمهایتان محوریت روی زنان بوده است اما اکثر منقدین شما را به عنوان فیلمسازی فمینیست نمیشناسند. حالا در فیلم "هیس..." با توجه به اینکه سوژهی شما قابل تعمیم است به همهی کودکان اعم از دختر و پسر، شما فیلمتان را فقط به دختران معطوف کردهاید. آیا این تصمیم شخص شما بوده است یا به نوعی خود سانسوری و یا به خاطر گروههای فشار بحث تعدی به پسران را در فیلم مطرح نکردید؟
درخشنده: قبل از اینکه جواب سوالتان را بدهم بهتر است فمینیست را تعریف کنیم. اگر فمینیست بحث احقاق حقوق از دست رفتهی زنان باشد من فمینیست هستم اما اگر قرار است به آن چیزهای دیگری چسبانده شود و از سر بیخیالی و خوشدلی بخواهیم بحثهای دیگری را در مورد زنان پیش بکشیم آن وقت نه من فیلم فمینیستی ندارم اما با توجه به تعریف خودم هم من یک فمینیست هستم و هم اکثر فیلمهایم دارای خصیصههای فمینیستی است. اکثر کارهایم نگاهی به زنان دارند نگاهی به زنانی که در موقعیتی برابر با سایرین قرار ندارند و نمیتوانند حرفشان را بزنند. شاید من اولین نفری باشم که بعد از انقلاب فیلم فمینیستی ساختم. "زمان از دست رفته" داستان زنی است که قدرت باروی جسمی ندارد اما در ذهنش موجودی را متولد میکند و با توجه به دانشاش به باروری سایر زنان کمک میکند. در واقع در آن فیلم میخواستم بگویم باروری اندیشه مهمتر از باروری جسم است. همان زمان آن فیلم با مشکلات فراوانی روبرو شد چهل دقیقه از فیلم ممیزی شد حتی دیالوگهای بسیاری از فیلم درآمد و من ده سال کار نکردم از سال 68 تا سال 78.
اما در جواب سوالتان باید بگویم برای من مهم نبود شخصی که مورد تجاوز قرار میگیرد دختر باشد یا پسر اما حتی همین فیلمنامه هم دچار سانسور شد. ما در فیلمنامه داشتیم که مراد در انتها خودکشی میکند و خب با نشان دادن این مسئله در فیلمنامه میخواستم حرفم را به نحو دیگری بزنم اما من مجبور شدم فیلمنامه را به نحو دیگری پیش ببرم. مسئلهام این بود که پیامی را که میخواستم به هر نحوی شده منتقل کنم و آن پیام شکستن سکوت بود و انتقال این پیام اینقدر برایم مهم بود که هرچیزی میخواست مانع شود را مجبور شدم بردارم. ضمن اینکه باید پذیرفت زنان ما در شرایطی قرار دارند که اگر سکوتشان را بشکنند انگشت اتهام به سوی آنهاست، با وجود این همهی این ملاحظات باز هم سه قسمت از فیلم هست که تأکید داشتند از فیلم در آید؛ یکی نام فیلم، دوم اینکه وقتی ولی دم پیدا میشود فیلم تمام شود و سوم صحنهی قلقلک دادن بود؛ در مورد اسم فیلم برایم مهم بود که پرسش مطرح کنم که چرا سکوت باید ادامه پیدا کند؛ در مورد دوم هم میخواستم از قربانیان این سکوت حرف بزنم که اگر فیلم آنجا تمام میشد به هدفم نمیرسیدم. مورد آخر را هم کم کردم باید نشان می دادم این افراد با چه ترفندی خودشان را به کودکان نزدیک میکنند. من باید آن لحظهای که خندههای دختر تبدیل به بهت میشود را نشان میدادم. آن لحظه در فیلم فقط 12 فریم است یعنی کمتر از یک ثانیه ؛ این نجیبانهترین راه برای نشان دادن این اتفاق بود.
دهقانشاد: و انگار محدودیت خلاقیت آورده است چرا که فکر میکنم آن صحنهی تبدیل خنده به بهت خیلی تأثیرگذار از آب در آمده و در ذهن مخاطب میماند.
مقیمی: این اولین بار است که هر چند کوتاه ما چنین صحنهای در فیلمهایی با این محتوا داریم. در فیلم "عصر جمعه"ی مونا زندی حقیقی که موضوعاش تجاوز به محارم است کارگردان جز بازی بازیگرش هیچ ابزاری برای نشان دادن آن اتفاق ندارد و فقط ترس، اضطراب و نفرت بازیگر به هنگام تعریف کردن حادثه است که حس را به مخاطب القا میکند اما در "هیس..." آن لحظه مخاطب را با خود درگیر میکند و در ذهن او ثبت میشود.
درخشنده: برای حذف نشدن همین نیم ثانیه پافشاری و تلاشهای بسیاری شده و خوشحالم که آنچه میخواستم اتفاق بیفتد رخ داده است.
مقیمی: نقد دیگری که منتقدان بر آثار شما به ویژه "هیس..." وارد میدانند این است که تمرکز شما بر سوژه و محتوا سبب میشود به فرم کمتوجه باشید. کمی در اینباره توضیح بدهید.
درخشنده: اول بگویم که متأسفانه برخی از منتقدین ما خیلی منتقد نیستند! گاهی اوقات من شاهد بودم که فیلمی را نگاه نکرده و طبق گفتههای دیگری آن را نقد کردهاند و در برنامهای تلویزیونی هم مفصل راجع به آن حرف زدهاند در صورتیکه خود آن منتقد به من گفته بود که فیلم را ندیده است! به همین دلیل حرف این دسته از منتقدین برایم جدی نبوده و نیست. اما به نظرم خوب است تحلیلمان در رابطه با کاری که شخصی ساخته باشد نه دربارهی خودش! من فکر میکنم هر فرمی با محتوا معنا پیدا میکند. هر دوی اینها بالهای یک پرنده است که نمیتوانی یکی را حذف کنی، چون اگر یکی از این بالها درست عمل نکند پرنده به پرواز درنمیآید و وقتی فیلمی توانسته پیامش را منتقل کند پس فرم و محتوا در خدمت هم بوده است. فرمی که من برای "هیس..." انتخاب کردم مثلا شکل روایت که زمان گذشته و حال باشد و یا نوع تدوین بهترین فرمی بود که میتوانست محتوا را در خودش جا بدهد و مخاطب را با فیلم همراه کند. با اینکه معمولا در سینمای ما "فلاشبک" خیلی مخاطب را با خود همراه نمیکند اما اگر چندین بار دیگر این فیلم را بسازم این نوع تدوین و روایت را مناسب میدانم. حداقل 22 بار در جشنوارهی فجر فیلم را با مردم دیدهام و چندین بار هم در نمایش عمومیاش و هر بار دیدهام که مردم با آن همراه شدهاند.
مقیمی: خانم دکتر رونقی از نظر شما این ناهمخوانی فرم و محتوا که منتقدین به آن اشاره میکنند در آثار خانم درخشنده وجود دارد؟
رونقی: پیش از هر چیزی لازم میدانم تأکید کنم که نقد به معنای انتقاد نیست، نقد به معنای ارزیابی و کند و کاو در یک اثر است. با توجه به اینکه نظریهپردازی در سینمای کشورمان کمتر مورد توجه قرار میگیرد ؛محور یک نظریهی سینمایی در پرسش است که در برخورد با سینما و کلیهی مسائل پیرامونیاش شکل میگیرد. سینما و جامعه؛ سینما و تاریخ اجتماعی و تطابق عناصر سینما با عناصر مشابه در سایر هنرها و بحث های این چنینی دیگر. منتقدین ما کمتر با نگاه چند وجهی یک اثر را بررسی میکنند شاید یکی از دلایل این مساله نبود پژوهشکدهی سینمایی است."هاوزر" می گوید: "از همان جا که علم از رفتن باز میماند هنر به راه خود ادامه میدهد." این نقل قول برای آن بود که به سینما به عنوان یک اثر هنری پیش از هر چیز توجه کنیم؛ حال در نقد این فیلم باید بگویم عدهای به احساساتی بودن آن ایراد میگیرند؛ اگر بخواهیم اثر را نقد درونگرا کنیم طبیعتا باید از فرم، محتوا، زیباییشناسی اثر و ... صحبت کنیم و اگر از نقد برونگرا کمک بگیریم از دیدگاه جامعهشناختی اثر را بررسی میکنیم اما هر اثری را باید با توجه به ژانر آن مورد بررسی قرار داد. این فیلم متعلق به سینمای رئالیستی است و تئوری سینمای رئالیستی این است، تاکید براحساسات به جای تاکید بر روی ایدههای مجرد؛ این جزء ویژگیهای این نوع سینماست و در تئوریها مفصل درباهاش بحث شده است. یکی دیگر از ویژگیهای این سینما تاکید بر ارزشهای مردم معمولی است و ... حتی سینما در سینمای نئورئالیستی هم همین بحثها را داریم در "دزد دوچرخه"ی دسیکا هم صحبت سر احساسات موجود در فیلم بود. ضمن اینکه این امکان هم وجود دارد که در یک کار اختلاط ژانر وجود داشته باشد زیرا که جهان پیرامون ما پیچیده است و همین باعث میشود نتوان خیلی قطعی و با یک چهارچوب در مورد فرم یک اثر نظر داد. در مورد چنین فیلمی که در فقر سینمای اجتماعی قد علم کرده ترجیح میدهم پیش از هرچیز به نقد برونگرا بپردازم. هنر اصولا پدیدهای اجتماعی است و سبکهای مختلف در فیلمها هم به شرایط اجتماعی معاصرشان باز میگردد. برای نقد و بررسی دقیق یک اثر پیچیدگیهای پدیدههای اجتماعی و چند بعدی بودن اثر هنری را هم باید در نظر داشت و همانطور که "لوکاچ" گفته این روابط در عمق باید بررسی شود. بسیاری از کارگردانان، فرم اثر هنری برایشان اهمیت ویژهای دارد و گروهی دیگر محتوا محورند. باید توجه داشت سینمایی که مخاطب را با مسائل انسان و مشکلات اجتماع درگیر و همراه کند سینمای اندیشمند است. این سینما به مخاطبش احترام گذاشته است. حالا ممکن است فیلمبرداری، تدوین و یا موسیقی با فرمی که در چهارچوب ذهنی ماست همخوانی نداشته باشد و این دلیل بر نقص فیلم نیست و این نوع نگاه، هنر را محصور به قالبهای کوچک میکند.
درخشنده: لازم است این نکته را متذکر شوم که من هرگز فیلم برای منتقدان نساختهام چرا که معتقدم هنر در خدمت عام و مردم است نه اینکه هنر برای هنر؛ هنر باید در خدمت خلق باشد نه تعدادی محدود. من بعد از اکران هیس... بیش از صد ایمیل دریافت کردم که از سن 14 تا 70 سال اعم از زن و مرد سرگذشتهایشان را برایم نوشتهاند. آنها همه با فیلم همراه شدهاند و با دیدن این فیلم برایشان موقعیتی پیش آمده تا حرفشان را بزنند و من همین را میخواستم. طبیعتا هر محتوایی قالبی را برای خود میطلبد. برای مثال من با توجه محتوایم میدانستم باید فیلمبرداری انتخاب کنم که بتواند لحظههایی که در حد نفس کشیدن است و مهم؛ در بیاورد و رئالیتهی کار را بالا ببرد.
من برای هر کدام از اینها تعریف داشتم. مثلا در جایی میخواستم وقتی شخصیت قصهام دردش را میگوید موسیقی به کمکش بیاید. میخواستم موسیقی روی صحنه باشد اما نمیخواستم بر بازی غلبه کند. اینها همه فکر شده بود.
رونقی: حتی به نظرم در تیتراژ لکهی خون و کنتراست آن با رنگ مشکی جلوه زیباییشناسی کار را بالا میبرد و موسیقیای هم که روی تیتراژ است و تم آن کاملا با محتوای فیلم همخوانی دارد و به کمکاش میآید.
درخشنده: برای همین تیتراژ من و آقای حقیقی کلی طرح زدیم تا به این رسیدم که یک قطرهی خون را حرکت دهیم و از جایی به بعد آن را تکرار کنیم. هیچکاری در فیلم نبود که فکر شده نباشد برای نوشتن فیلمنامه من هفتصد فیلم و مصاحبهی محرمانه با اشخاصی که این مشکل را داشتند گرفتم. هر جا در فیلمنامه به ممیزی میخوردیم فکر میکردم کار را به نحوی اصلاح کنم که فیلم لطمه نبیند و در تدوین همینطور. حتی میتوانم بگویم به خاطر حساسیت موضوع ما فکرشدهتر از کارهای دیگر عمل میکردیم . من تکنیکی را برای محتوایم انتخاب کردم که مخاطبم را همراه کند و او را پس نزند و مرا به پیام نهاییام برساند. البته این چیزها به سلیقه هم برمیگردد اما من میخواستم همهچیز واقعی و مستندگونه باشد و نمیخواستم هیچ چیزی را به رخ بکشم، نه دوربین، نه موسیقی، نه فضاسازی و نه چیز دیگری تا بتوانم مظلومیت یک انسان را در قاب دوربینم خیلی ملموس و واقعی نشان بدهم.
مقیمی: پیش از آغاز مصاحبه طی تماس تلفنیای که با کارشناس حقوقی داشتم گفته شد که وقتی قتل عمد صورت میگیرد حتی اگر این قتل در دفاع از دیگری باشد قتل عمد محسوب شده و مجازاتش اعدام است گرچه که قانون مصرح در این رابطه وجود ندارد. با این توضیح اگر پدر و مادر آن بچه در دادگاه حاضر به شهادت هم میشدند تغییری در حکم شیرین به وجود نمیآمد. حالا یکی از انتقاداتی که به فیلم وارد میدانند این است که چرا وکیل شیرین دائما تأکید دارد که در صورت شهادت آنها شیرین نجات مییابد؟
درخشنده: همانطور ایشان گفتند در این مورد قانون مصرح وجود ندارد و اگر همگی شهادت بر متجاوز بودن مقتول میدادند قاضی دادگاه میتوانست بنا بر شرایط برای مجازات شیرین تخفیف قائل شود. با این وجود من اصلا تأکیدم روی مسئلهی حقوقی نبود در واقع حرفم چیز دیگری بود و آن قربانی گرفتن سکوت بود و از اعدام به عنوان یک بستر برای رسیدن به این هدف استفاده کردم.
رونقی: باید در نظر گرفت که این فیلم یک اثر داستانی رئال است نه یک مستند رئالیستی، این فیلم یک برداشت اجتماعی و داستانی از یک سری جریانات اجتماعی ـ فرهنگی است. به گمانم فیلمساز برداشتهای ذهنی خودش را بر اثر حاکم کرده ؛ وقتی با اثر داستانی مواجهیم میتوانیم برای پیشبرد قصه حتی دست به تخیل بزنیم.
مقیمی: فکر میکنم یکی از مصائبی که برای ساخت آثار اجتماعی وجود دارد آمار و ارقامی است که مردم کمتر از آنها اطلاع دارند؛ چنانچه بارها از زبان عدهای شنیدهام که مگر چقدر این اتفاقات میافتد که دربارهاش یک فیلم ساختهاند؟! این در حالیست که پیشتر در پژوهشی میخواندم که در کشور آسایشگاههای روانیای وجود دارند که فقط مختص نگهداری از کسانی هستند که مورد تجاوز محارم خود قرار گرفتهاند.
درخشنده: دقیقا همینطور است؛ همان تشویق به سکوت. اتفاقا یکی از همکارانتان برای مصاحبه تماس گرفته بود و میگفت بهتر نبود این فیلم را نسازید؟ به نظرم قضیهی قصاص پررنگ میشد بهتر بود تا بحث تجاوز! و دقیقا این همان چیزی است که میخواستم در فیلمم نشان بدهم؛ نگاه جامعه در برابر این موضوع و تشویق به سکوت و در نهایت پاک کردن صورت مسئله. عدهای فکر میکنند این مسئله آنقدر عمومیت ندارد که فیلمی برایش ساخته شود اما این روزها که فیلم را با مردم در سینما میبینم خیلیها در آغوشم میگیرند و آرام میگویند من هم یک شیرینم...
دهقانشاد: متأسفانه پیامی که شهروند از جامعه دریافت میکند و حتی الگوهایی که گذاشته میشود به ویژه به دختران این را میآموزد که اگر اتفاقی برایت افتاد حتما خودت اشتباهی کردی و اگر مواظب بودی این اتفاق نمیافتاد و این احساس گناهی که از طریق تک تک رسانهها و آموزهها به فرزندان ما داده میشود بیشتر آنها را تشویق به سکوت و از طرفی احساس مقصر بودن میکند.
درخشنده: افراد بسیاری تأکید بر این دارند که این فیلم نباید ساخته میشد و هرچیزی نباید باز شود اما من واقعا نمیدانم به این افراد چه باید بگویم؟! مگر بالاتر از خداوند هم هست؟ خودش کمک کرد تا این فیلم ساخته شود باور کنید در مقاطع مختلف من این کار را رها کردم اما باز عاملی سبب میشد مجدد تصمیم بگیرم ادامه بدهم از همان 20 سال قبل که میخواستم این فیلم را بسازم و دائم منصرف میشدم. من همان زمان میخواستم یک دفتر بخرم اما برای کارهای این فیلم رفتم پولی را که برای خرید دفتر داده بودم پس گرفتم چون آن زمان کسی حاضر به سرمایهگذاری نبود و ذره ذره کار را پیش بردم. با خودم میگفتم شاید هم پولی که برایش خرج میکنم برنگردد اما بهتر است مردم آگاه شوند. بالاخره یک روز به نمایش در میآید و مردم میبینند و آن روز من این احساس رضایت را دارم که ساکت ننشستم و کاری که از دستم برمیآمد برای شکستن این سکوت و آگاهسازی مردم کردم. مگر میشود فیلمساز باشی و با هفتصد نفر مصاحبه کنی و ببینی با این مشکل دست در گریباناند و همچنان هم ادامه دارد بعد راحت بگیری بخوابی و مثلا فیلم بسازی در مورد اسکی!
مقیمی: خانم درخشنده اشاره کردید به آگاهی بخشی به مردم، متأسفانه گاهی اوقات فراموش میشود که سینما، ادبیات و در کل یک اثر هنری که بناست با مردم در ارتباط باشد علاوه بر این که هنر است یک رسانه است و به ویژه سینما رسانهایست که با مردم در ارتباط است و محتوا در آن اهمیت بالایی دارد زیرا قرار است به عنوان یک رسانه انتقال پیام یا همان آگاهی بخشی را داشته باشد و در پی این انتقال پیام از مخاطبش بازخورد دریافت کند. خانم دکتر دهقانشاد به نظر شما فیلم "هیس..." به عنوان یک رسانه موفق عمل میکند؟
دهقانشاد: دقیقا همینطور است سینما به عنوان یک رسانه باید مخاطب را با خود همراه کرده و پیامی را که میخواهد از طرق مختلف به او برساند. من زمانی که فیلم را در سینما دیدم چند جوان جلوی من نشسته بودند که شروع کردند به حرف زدن و من فکر میکردم با این اوضاع چیزی از فیلم متوجه نمیشوم اما درست در لحظات ابتدایی و نوع شروع شدن فیلم باعث شد ناخواسته سکوت سالن سینما را فرا بگیرد و تا لحظهی آخر جز صدای گریه از نقاط مختلف هیچ صدایی به گوش نرسد. فیلم به راحتی با مخاطبش ارتباط برقرار کرده و او را به خود فراخوانده بود و مخاطبی که صرفا شاید برای تفریح به سینما آمده بود در یک کانال ارتباطی قرار گرفت و پیامی که فیلمساز میخواست را دریافت کرد. بعد از انتقال پیام مهمترین اتفاق گرفتن بازخورد از مخاطب و همراه آن شدن با اثر است و هرچه این درگیر شدن با اثر بیشتر باشد بدیهی است که رسانه کار خود را موفقتر انجام داده. من به شخصه و بسیاری دیگر که فیلم را دیدهاند تا مدتها ذهنشان درگیر فیلم است و به آن فکر میکنند. از طرفی دیگر این فیلم پا را فراتر از این مراحل میگذارد و در روابط میانفردی افراد نیز تأثیر میگذارد تا آنجا در محافل بسیاری بین کسانی که فیلم را دیدهاند گفتگو و چالش شکل میگیرد که این نشان دهندهی این است که "هیس..." علاوه بر نفوذ بر فرد توانسته در روابط میان فردی وی با مخاطبی دیگر نیز نفوذ کند.
مقیمی: تمرکز "هیس..." فقط روی یک مسئله آن هم تعدی به کودکان نیست بلکه به طور مشخص بر دو مسئلهی دیگر تأکید میکند یکی بحث سکوت به مثابه آبروداری و دیگری بحث قانونهایی که حتی خود اهل قانون هم با آن مشکل دارند که دیالوگ پایانی شهاب حسینی خود نشانگر این موضوع است. بسیاری معتقدند که همین دغدغهمندیها "هیس.." را به فیلمی مهم و چالش برانگیز تبدیل میکند.خانم دکتر رونقی کمی در اینباره توضیح دهید. آیا "هیس..." اصلا فیلم مهمی هست؟ و اگر هست صرفا به این دلایل؟
رونقی: متخصصان مطالعات فرهنگی به این آثار هنری اثر تعالیبخش میگویند و این آثار درمقابل اثر لذت بخش که به آثار عامه پسند گفته می شود قرار دارد. اندیشیدن به زندگی از توجه به مشکلات شروع میشود و هنرمند زندگی و افکار مردم هم روزگارِ خود را به محک میکشد؛ در این فیلم حتی دریافتهای فرهنگ عمومی به نقد کشیده میشود .باید توجه کرد که مطالعات سینمایی میان رشتهای است به همین دلیل از منظر مطالعات فرهنگی یا مطالعات فرهنگ عامه هم میتوان چنین فیلمی را بررسی کرد . در جامعهشناسی سینما بحث کارکردهای اجتماعی سینما مطرح میشود و بحث سینما و واقعیت که هر دو متکثر هستند از 6 کارکرد اجتماعی سینما، این فیلم سه کارکرد را کاملا در خود دارد؛ بحث همذاتپنداری، نشان دادن واقعیت و ایجاد نگرش جدید. حتی اگر در فیلمی یکی از این اتفاقات بیفتد ما میتوانیم وارد بحثهای مربوط به واقعنمایی و جامعهشناسی هنر شویم و اثر را واکاوی کنیم. حالا هیس... سه کارکرد را با هم دارد. علاوه بر این ما در بحث مخاطبشناسی دو مرحله داریم یکی اینکه هنرمند هنگام آفرینش اثر به مخاطب فکر کند و بخش دیگر به دریافت مخاطب از آن آفرینش مربوط میشود. در این اثر مشخص است که فیلمساز هنگام خلق به مخاطب فکر کرده و اینکه خانم درخشنده در صحبتهایشان گفتند 22 بار فیلم را با مردم دیدند یعنی به دریافت پس از آفرینش هم اندیشیدهاند. هر چند مخاطب در طول یک طیف قرار میگیرد. در بحث همذاتپنداری هم همگی بحث کارخانهی رویاسازی را شنیدهایم اما در اینجا موضوع این نیست ما در این فیلم با چیزی مواجه میشویم که کابوسها و ترسهای همهی ماست، البته تأکید میکنم این ما، مای انسان است نه صرفا زن. فیلمساز به قدری دغدغهی انسانی و اجتماعی داشته و به مخاطبش اندیشیده که با وجود این همه تلخی، مهربانی او با مخاطب کاملا در اثر هویداست. خانم درخشنده فیلمساز اجتماعی است که ارزشهای انسانی برایش اهمیت بسیار دارد و این برای یک فیلمساز بسیار والاست. سینما یک خرده سیستم فرهنگی است که در شکل دادن و به هم آمیختن مناسبات اجتماعی و ترسهای افراد نقش دارد و سینماگر نیز به این مسائل باید توجه داشته باشد از سوی دیگر جدا از نگاه جامعهشناختی به اثر فرمالیستها هم مباحث زیباییشناسی را مطرح میکنند که جهانبینی هنرمند به هنگامی که در قالب رمزگان هنر در میآید تبدیل به یک امر زیباشناختی میشود. هر اثر سینمایی با روشهای نوین پژوهشی قابل بررسی است این اثر را هم میتوان علاوه بر تمام آنچه گفتم با روش نشانهشناسی و با کمک گرفتن از رمزگان فنی و فرم و حتی روشهای همنشینی و جانشینی و بینامتنی بررسی کرد که هر کدام از این گفته ها نیاز به مقالات مفصل علمی دارد که طبیعتا از حوصله مخاطب در اینجا خارج است؛ با همهی اینها "هیس..." افزون بر مضمونش به سبب مباحثی که به طور خلاصه به آنها اشاره کردم فیلم مهمی است.
مقیمی: در نهایت فارغ از بحث و گفتگو دربارهی فیلم؛ در بعضی موارد قانون ننوشتهای وجود دارد که برخی فیلمها حق اکران در خارج از کشور را ندارند. ظاهرا گرچه هیس... در بخش جنبی جشنوارهی کن به نمایش در آمده اما چنین زمزمههایی در موردش به گوش میرسد، شما خودتان قصد دارید فیلم اکران جهانی داشته باشد و آن را برای فستیوالهای خارجی بفرستید؟
درخشنده: من دوست دارم این فیلم همه جا اکران شود چون این یک بحث جهانی است و مختص ایران نیست. من این فیلم را در آمریکا در یک جمع خودمانی نمایش دادم و بسیاری در چنین شرایط بودند و بعد از فیلم به من گفتند که ما هم مثل شیرین قصهی توایم. بله به فکر پخش جهانی و فستیوالهای بینالمللی هستم و تمام تلاشم را هم میکنم.
لینک روزنامهی قانون مورخهی بیستم شهریور ماه
لینک فایل پیدیاف مصاحبه در همین روزنامه
مرسی از فیلم خیلی خوشم نیومد ولی این نشست رو دوست داشتم![قلب]